یکتا جونم یکتا جونم ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره
تینا جونم تینا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

عشق های مامان یکتا و تینا

شیرین کاری های تینا و یکتا

سلام به عشق های مامانی و بابایی یکتا و تینا این چند روز خیلی درگیر کارهای مامانم بودم خدا کنه زودتر مشکلشون حل بشه دیگه کلافه شدم . از تینا شروع می کنم الهی قربونش برم که خیلی تا خیلی پیشرفتش خوب شده کلماتی که می گه : مامانی یا مامایی            بابایی       اسم یکتا را هم می گه یتا همچین با ناز و ادا یتا را صدا می زنه عمه را عمو محتنه ( عمو محسن) عزیز را صدا می کنه که همه دوست دارند درسته قورتش بدهند راستی ماهی را خیلی قشنگ می گه تلفن را برداره از دور اتاق راه می ره می گه الو تلام منظورش سلامه یکتا از خنده می میره ولی...
31 ارديبهشت 1393

عمه

سلام به عشق های مامانی اول بگم به خودم تبریک می گم من عمه شدم هوراااااااااااااااااااااااااا الهی عمه فداش بشه نمی دونی چه قدر خوشحالم روز یکشنبه بلاخره پسر کوچولوی ما به دنیا اومد اسمش را گذاشتیم امیر محمد الهی عمه قربونش بره نمی دونید چه ماهه از یکتا گلی بگم کمی حسودی می کنه می گه مامانی تو خودت بچه داری نباید اون را دوست داشته باشی  چه کار کنم یکتا هست و هیچ کاریش نمی شه کرد....   ...
20 ارديبهشت 1393

با کلی عکس

سلام به دلبندان عزیزم یکتا و تینا از تینا گلی بگم که دخملم بلاخره راه می ره یعنی الان حدود 3 هفته بیشتره یکتا از راه رفتن تینا خیلی ذوق می کنه ولی هنوز با هم بازی نمی کنند نمی دانم چرا ؟ یکتا دوست داره با کسی بازی کنه که از خودش بزرگتر باشه چون حوصله کوچکتر از خودش را نداره یکتا تینا و هستی دختر همسایه حیاط یکتا و لیلی و پرهام جون عشق مامان تینا این جا عزیزکم کمی سرماخورده بود شاهزاده عشقم یکتا ...
7 ارديبهشت 1393

من مامان بدی هستم ایا.....

سلام به عشق های مامانی یکتا و تینا من مامان بدی هسم اره دخترم یکتا حالا کامل توضیح می دهم این چند روز خیلی درگیر هست خدا می داند خیلی دلم هم گرفته به خاطر مامانم درگیر خونه هستم ای کاش این مشکل هم زودتر تموم می شد . خیلی اعصابم به هم ریخته هست دیروز رفتم خونه یکتا دو بار سوال از من پرسید درست جوابش ندادم با حالتی بغض اومد پیش گفت مامانی تو که همش یا خسته ای یا سرکاری یا وقتی تو خونه ای دایم توی اشپزخونه ای وای نمی دانید وقتی این حرف را شنیدم دنیا روی سرم خراب شد . خدای من یکتای من دیگه بزرگ شده و به من احتیاج داره باور کنید از بغض نتوانستم جلوی اشکم را بگیریم ...... خدایا من را ببخش فورا بغلش کردم موهاش را نوازش کردم و مع...
4 ارديبهشت 1393
1